
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۲۴۷
۱
خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده
چکنم که این حکایت جگرم کباب کرده
۲
که نمود (می) بجامش که ز غم بسوخت جانم
ز که بود این خرابی که مرا خراب کرده
۳
ز زلال جان شیرین می اوست در دل من
بشراب تلخ مردم بچه رو بتاب کرده
۴
بکجا کشید ساغر بکه شد حریف یا رب
که دل مرا بصد غم گرو عذاب کرده
۵
مشنو ز غیر اهلی که شب آنحریف می زد
بکمان آنکه حسنش همه روز خواب کرده
نظرات