اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۲۵۱

۱

آتش آهم نهال وادی ایمن شده

باز این آتش نگه کن کز کجا روشن شده

۲

من چنین مدهوش وصل و غافلم از بیخودی

اشک حسرت آمده از دیده تا دامن شده

۳

نیست جز آیینه چشم دل او را جلوه گاه

زانکه در دل دیدمش هرگه ز چشم من شده

۴

گر دهان بر آه بندم از شکاف سینه ام

آتشی بینم بلند از چاک پیراهن شده

۵

اهلی شوریده چون خود را نگه دارد که دوش

در سماع افتاده با او دست در گردن شده

تصاویر و صوت

نظرات