
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۲۵۳
۱
کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته
هرکجا دیدیم عشقت دردمندی سوخته
۲
وه چه شمعست این که پیش عاشقان پروانهوار
صدهزار افتاده چندی مرده چندی سوخته
۳
تا بود شمع ایمن از چشم بدان گرد سرش
هر نفس پروانگان مشت سپندی سوخته
۴
میشود دودی بلند و میدمد بویی عجب
تا کجا آن شوخ جان مستمندی سوخته
۵
آه ازین نازکپسندیهای دل کاین جان زار
هردم از نازکدلی مشکلپسندی سوخته
۶
پیش من فرهاد و مجنون مرم آزادهاند
کم چو من دیوانهای در قید و بندی سوخته
۷
گر زمین و آسمان دشمن شود اهلی چه باک
آه من بسیار ازین پست و بلندی سوخته
تصاویر و صوت

نظرات