
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۲۶۵
۱
مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده
که بهر غنچه ازین باغ دلی پاره شده
۲
صحبت خلق جهان مایه آزار دل است
ای خوش آندل که بکوی عدم آواره شده
۳
از ستمهای تو ایماه که نالد بفلک
که فلک همچو تو بد مهر و ستمکاره شده
۴
عاشقان تو بشبگیر در آن قافله اند
که چراغ رهشان ثابت و سیاره شده
۵
آه ازین سنگدلی وه که اثر در تو نکرد
آب چشمم که رهش در جگر خاره شده
۶
جان همه لطف تو اهلی سگ تو
چاره او کن از الطاف که بیچاره شده
نظرات