
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۲۷۸
۱
من کیم خستهدلی حال دگرگون شدهای
بیدلی سوختهای عاشق مجنون شدهای
۲
اضطراب من درمانده گریان داند
جان به لب آمدهای غرقه جیحون شدهای
۳
گریهام بینی و خود را ندهی هیچ بر آن
کز کجا میکند این گریه جگر خون شدهای
۴
ای که سرحلقه بزم طربی یاد آور
همچو من بیکسی از دایره بیرون شدهای
۵
روی زرد از چه صفت سرخ ببیند اهلی
مگر آیینه کند چهره گلگون شدهای
تصاویر و صوت

نظرات