
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۲۹۰
۱
رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی
کردی سفر از چشم و بدل خانه گرفتی
۲
چون مهر نمودی و من از خویش بریدم
بد مهر شدی خوی به بیگانه گرفتی
۳
فریاد از این قصه که درد دل ما را
هرچند شنیدی همه افسانه گرفتی
۴
من مست خراباتم از آنشب که تو ایشوخ
مستان و غزلخوان ره میخانه گرفتی
۵
تا بر رخت از باده عرق دانه فشاند
بس مرغ دلی را که بدین دانه گرفتی
۶
زین شیوه خرابم که چو ساغر بتو دادم
دستم بگرفتی و چه یارانه گرفتی
۷
اهلی چو برون رفت ز کف گنج مرادت
جا بهر چه در عالم ویرانه گرفتی
تصاویر و صوت

نظرات