
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۳۱۴
۱
بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی
کنون کناره گرفتی که کار خود کردی
۲
کس از بهار جوانی ندید در عالم
جوانیی که تو در نوبهار خود کردی
۳
هزار دشمنم از هر طرف کمین کرده
چه روز بود که ما را تو یار خود کردی
۴
اگرچه خون من ای دیده ریختی شادم
که مزد کار تو هم در کنار خود کردی
۵
نه صبر ماند و نه هوشت نه دین و دل اهلی
که این کند که تو با روزگار خود کردی
نظرات