
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۳۲۲
۱
چند از بتان فریفته آب و گل شوی
آدم شوی اگر سگ اصحاب دل شوی
۲
سررشته گوش دار وز زنار غم مخور
زنار از آن بهست که پیمان گسل شوی
۳
بیدوست ره مرو که نگردی بخود عزیز
چون خار سعی کن که بگل متصل شوی
۴
می خور ولی چنان نه که از چشم اعتبار
گر خود کنی مشاهده خود خجل شوی
۵
اهلی ز لطف اگر ندرد یار پرده ات
باری تو آن مکن که ز خود منفعل شوی
نظرات