
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۳۲۳
۱
دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گفتی
بدو فرهاد دادی جان شیرین تا سخن گفتی
۲
چه دشنام کسی گوید من نومید میگویم
چه بودی گر من آنکس بودمی تا این به من گفتی
۳
چه وصف غنچه گویم با وجود آن دهان کو را
اگر بودی زبانی وصف آن شیرین دهن گفتی
۴
ز رشگ او دریدی جامه و گفتی ز شوقست این
اگر با گل حدیث حسن آنمرغ چمن گفتی
۵
ندارد آن زبان اهلی که گوید حال خود پیشش
چه بودی دوستی حال از زبان خویشتن گفتی
نظرات