
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۳۲۵
۱
گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی
چو گل که در عرق افتد برون تراود خوی
۲
چو همعنان نتوانم شد از روی خامی
پی سمند ترا گیرم و دوم از پی
۳
چه جای آنکه بنالد دلم ز ناوک تو
که استخوان تنم ناله میکند چون نی
۴
بیار می که بیابان غم رهی دورست
اگر مرا نبرد می نگردد اینره طی
۵
بخون اهلی بیکس که دامنت گیرد
بکش به تیغ جفایش که الضمان علی
تصاویر و صوت

نظرات