
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۳۳۰
۱
بچنین جمال خوبی که تو گلعذار داری
اگرت فرشته خوانم بخدا که عار داری
۲
من از آن سوی تو آیم که جز از تو کس ندارم
تو از آنگریزی از من که چو من هزار داری
۳
من اگر وفا نمایم همه عمر کارم اینست
تو جفا و جور میکن بوفا چه کار داری
۴
خطت ار چو مشک دم زد تو بروی خود میاور
که بود سیاه بختی که ازو غبار داری
۵
تو چنین که میخرامی چمنی ز حسن و نازی
که قدی چو سرو و رویی چو گل بهار داری
۶
چه شد ار شکار لیلی شده آهویی چو مجنون
تو بوادی محبت صد از این شکار داری
۷
اگر از جفا بسوزد دلم اختیار دارد
دل از آن اوست اهلی تو چه اختیار داری
نظرات