
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۳۳۱
۱
کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی
دریا بقطره قطره تهی چون کند کسی
۲
تو نوبهار حسن نه آنی که دل دهد
کز سینه خار خار تو بیرون کند کسی
۳
تا کی سخن ز چشمه حیوان کند خضر
باوی حدیث آن لب میگون کند کسی
۴
عاشق بوصل یار کجا میرسد مگر
آیین روزگار دگرگون کند کسی
۵
در دیده خواب مردم چشمم ز گریه نیست
چون خواب در میانه جیحون کند کسی
۶
ای همنفس تفحص حالم چه میکنی
خودرا چرا به بیهده محزون کند کسی
۷
انصاف نیست اهلی اگر با چنین غمی
در دور من حکایت مجنون کند کسی
نظرات