
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۳۳۷
۱
خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی
تا حال من ببینی و حیران من شوی
۲
بیگانگی مکن که دل و جان خویشتن
زان داده ام ترا که دل و جان من شوی
۳
ایگنج حسن و ناز دل من خراب تست
باشد که آگه از دل ویران من شوی
۴
چون من بریدم از همه گشتم از آن تو
دارم امید آنکه تو هم زان من شوی
۵
جایی که جا بدیده اهلی نمی کنی
راضی کجا بکلبه احزان من شوی
نظرات