
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۳۴۸
۱
گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کنی
خنده یی کن که رگ مرده من زنده کنی
۲
گر بدین شکل و شمایل گذری بر یوسف
با همه سلطنتش بار دگر بنده کنی
۳
رحمتی کن که برآری چو گل از خاک مرا
چند چون نرگسم از غصه سرافکنده کنی
۴
در میخانه برندان بگشا کعبه بهل
کعبه آنست که غمخواری درمانده کنی
۵
پرده بر اهلی دلسوخته چون لاله مدر
سهل باشد که دلی سوخته شرمنده کنی
نظرات