اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۳۵۰

۱

بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی

دل باز ده که با تو بگویم حکایتی

۲

ما بنده توییم چرا بی‌عنایتی؟

کس دل به بندگی ننهد بی عنایتی

۳

از درد دل نهایت کارم پدید نیست

درد دل است این که ندارد نهایتی

۴

از آب خضر و آتش موسی غرض تویی

هرکس کند ز قصه حسنت روایتی

۵

جز ما که جان به مهر تو دادیم بی‌گناه

از جرم دوستی نکشد کس جنایتی

۶

پیش تو در حمایت بخت است هر که هست

هرگز نکرد بخت بد ما حمایتی

۷

اهلی دل از وفای تو و بخت خود برید

لیکن هنوز می‌کشدش دل سرایتی

تصاویر و صوت

نظرات