
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۳۵۴
۱
صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی
تا نچشیده یی برو ورنه خراب میشوی
۲
بسکه چو باده خون ما شب همه شب همیخوری
چون گل تازه صبحدم مست شراب میشوی
۳
ایکه طبیبی از سرم بگذر و حال من مپرس
آتش من بهم مزن ورنه کباب میشوی
۴
از هوس لبش دلا، تشنه مشو نفس نفس
گرچه ز گریه دمبدم غرقه در آب میشوی
۵
اهلی شوخدیده گو از در نیکویان برو
ورنه چو اشک خود خجل از همه باب میشوی
نظرات