
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۳۶۰
۱
می خور که در سرای جهان نیست محکمی
با داست چون حباب درین خانه خرمی
۲
می خور که سنگ حادثه خواهد شکست
گر شیشه سپهری و گر ساغر جمی
۳
ساقی بیا که دیو اجل در سرای ماست
صدگونه چاره ساخته بیچاره آدمی
۴
گر در وجود ماست شکستی چو مه چه غم
خورشید عشق را نرسد دره یی کمی
۵
ای مرهم دل از سرما سایه وا مگیر
کافاق سر بسر همه زخم و تو مرهمی
۶
دردی ز پیر میکده ساقی بما رسان
چون ما سگ دریم و تو در خانه محرمی
۷
دروایی که هر چه بود سنگ فتنه است
اهلی سگ توام که عجب مست و بیغمی
نظرات