اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۳۶۳

۱

ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین میزنی

گر یک نفس پیشت زنم بر چهره صد چین میزنی

۲

چون آفتابی مهربان با جمله ذرات جهان

با من که دارم مهر تو دایم دم از کین میزنی

۳

شیرین چه باشد پیش تو صد جان شیرین میدهی

آندم که شکر خنده یی از لعل نوشین میزنی

۴

گر شیخ صنعان را بود ترسابتی رهزن چه شد

توبت مسلما نزاده یی آتش چه در دین میزنی

۵

آزار مردم میکنی تا من بمیرم از حسد

دایم سگان خویش را سنگ از پی کین میزنی

۶

صید دل مسکین من گر ننگ میداری چرا

هر دم ز مژگان ناو کی بر جان مسکین میزنی

۷

اهلی چو آهوی ختا کلک تو ریزد نافه ها

روشن شد از کلکت که دم زانزلف مشکین میزنی

تصاویر و صوت

نظرات