
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۳۷۰
۱
ایگل که غم عاشق مدهوش نداری
تا چند بنالیم و بما گوش نداری
۲
افسرده دل امشب من از آنم که تو ایشمع
از گرمی می سر خوشی دوش نداری
۳
ایطوطی دل آینه ات چون نبود صاف
فهم سخن از آن لب خاموش نداری
۴
دوش از غم دل سوخت مرا شمع صفت اشک
امشب چه شد ایگریه که آن جوش نداری
۵
چون آدمیان مست نیی ای پری ز عشق
زان باسک او دست در آغوش نداری
۶
هوشی و دلی میطلبد قصه عشقش
اهلی چکنم من که تو خود هوش نداری
نظرات