
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۳۷۳
۱
دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی
پای بچشم من نهی چشم و چراغ من شوی
۲
پنبه داغ سینه ام مرهم دل نشد مگر
با تن همچو برگ گل مرهم داغ من شوی
۳
بوی نسیم گل کجا تازه کند دماغ ما
هم مگر از شمیم خود عطر دماغ من شوی
۴
بهر فراغ دل ترا بینم و این ملال تست
وه تو ملول تا بکی بهر فراغ من شوی
۵
گفت به خنده آن گلم اهلی اگرچه عاشقی
گر بپری از این چمن بلبل باغ من شوی
نظرات