
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۳۷۷
۱
ایکه در آیینه بینی روی و ناز افزون کنی
آه اگر خود را بچشم من ببینی چون کنی
۲
پنجه صبر مرا هرچند برتابی به جور
کی عنان قهر خود از دست من بیرون کنی
۳
شیوه شیرین نهان میداری از ناموس خود
ورنه از یک خنده صد فرهاد را مجنون کنی
۴
از تو زان نالم که گه گاهی دل ریش مرا
مرهمی بخشی ز زخم دیگرش پرخون کنی
۵
از لب لعل تو اهلی در خمار غم بسوخت
هم مگر معجون دردش زان لب میگون کنی
نظرات