
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۳۷۸
۱
سوختم چند چو برق آیی و چون باد روی
من بصد فتنه گرفتار و تو آزادی روی
۲
میکنی جور و جفا تا نکنم یاد تو لیک
تو نه آنی که بجور و ستم از یاد روی
۳
مردم از ناله مردم بکسان جور مکن
هم مرا سوز اگر از پی بیداد روی
۴
ای خوش آندم که چو بازیچهی طفلان گشتم
سوی من خنده زنان آیی و دلشاد روی
۵
از پی پرسش اهلی چه کنی رنجه قدم
ترسم آزرده ز بس ناله و فریاد روی
نظرات