اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۳۸

۱

هر کو ندید خواب و نداند که خورد چیست

داند چو من که عشق چه چیزست و درد چیست

۲

ای شاخ گل بسوختم از غیرت صبا

گر نیست عاشق این آه سرد چیست

۳

این بس نوازشم که چو داد از غمت زنم

گویی فغان این سگ بیهوده گرد چیست

۴

در بیخودی اگر نه بپایت فتاده ام

در چشمم آب حسرت و بر چهره گرد چیست

۵

مردی که زخم ناوک عشق ترا نخورد

واقف نشد که ناله مردان مرد چیست

۶

ما خود شکسته ایم ترا با شکستگان

ای ترک جنگجوی نزاع و نبرد چیست

۷

جایی که نقش هستی خود شسته ایم ما

اهلی سرشک لعل تو و رویی زرد چیست

تصاویر و صوت

نظرات