اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۳۸۰

۱

پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زادگی

کاینجا بود شرط ادب مسکینی و افتادگی

۲

آیینه با رخسار تو خود در مقابل چون کند

عکس رخت بازی دهد آیینه را از سادگی

۳

جان تا نسوزم پیش تو ننشینم از پا همچو شمع

تا زنده ام در خدمتت دارم بجان استادگی

۴

از مطرب و ساقی و می بزمت به از جنت بود

در جنت اسباب طرب نبود بدین آمادگی

۵

اهلی چه در بند غمی آزاده همچون سرو شو

کز هرچه در عالم بود خوشتر بود آزادگی

تصاویر و صوت

نظرات