
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۳۹۱
۱
باشد ای دل همدمان دوست یار خود کنی
تا به دام صحبتش روزی شکار خود کنی
۲
ای که با یاران به عشرت بردهای عالم ز یاد
وه چه یاد از عاشق امیدوار خود کنی
۳
آه از آن شادی که ناگه از درم آیی درون
بعد از آن کم نا امید از انتظار خود کنی
۴
آرزو دارم که گاهی بگذری بر خاک من
گرچه میدانم که ننگ از خاکسار خود کنی
۵
با حریفانت قرار وصل و اهلی بیقرار
شاید ارهم رحمتی بر بیقرار خود کنی
نظرات