اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۴

۱

بزلف اگر ببری جان بی قرار از ما

فدای یک سر موی تو صد هزار از ما

۲

بجان دوست که جان با تو در میان داریم

چو در کنار نیایی مکن کنار از ما

۳

اگر نه حسن تو بی اختیار دل بردی

عنان دل که ربودی به اختیار از ما

۴

بروز مستی وصل تو ما چه دانستیم

که روزگار کشد کین بروزکار از ما

۵

اگر چه سوخته ایم از غم تو دلشادیم

که نیست بر دل کس ذره یی غبار از ما

۶

مپرس خون شهیدان و عفو کن یارب

مباد آنکه شود دوست شرمسار از ما

۷

مکن حکایت تلخی چو کوهکن اهلی

که مانند قصه شیرین بیادگار از ما

تصاویر و صوت

نظرات