اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۴۲

۱

شمع من، هرکس که پیشت جان نسوزد مرد نیست

عشق و سرمستی با اشک گرم و آه سرد نیست

۲

لذت عاشق نه از مستی و میخواری بود

تشنه دیدار را پروای خواب و خورد نیست

۳

حسن او شد جلوه‌گر ز آیینه صافی‌دلان

وین دلی باید که در آیینه او گرد نیست

۴

وحشت مردم کجا انس محبت از کجا

کی بدین وادی رسد هر کو چو مجنون فرد نیست

۵

مردم بی‌درد را از درد ما نبود خبر

آگه از درد دل ما غیر صاحب درد نیست

۶

اشک و آه من کسی حیله داند پیش تو

خود تو دانی جان من کز حیله رویم زرد نیست

۷

در گلستان محبت داغ اهلی همچو گل

از ازل بر رشته عشق است باد آورد نیست

تصاویر و صوت

نظرات