اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۴۶

۱

گر شد سر ما خاک ره دوست چه باک است

ای خاک بر آنسر که درین راه نه خاک است

۲

از بسکه بناخن همه دم سینه خراشم

هم خرقه و هم سینه و هم دل همه چاک است

۳

در اشک چو طوفان من افلاک فرورفت

طوفان محبت زسمک تا به سماک است

۴

ای خضر که بر آب حیات است ترا دست

دریاب دل تشنه ما را که هلاک است

۵

از دامن آلوده بود شمع چنین زار

آزاده بود سرو که با دامن پاک است

۶

بی روی تو مه صحبت عاشق فرحش نیست

سرمست تو در بزم طرب غمزده ناک است

۷

اهلی نشد آسوده دل از طارم افلاک

آسایش مخور غم از طارم تاک است

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا اهلی شیرازی به اهتمام و تصحیح حامد ربانی ۱۳۴۴ - تصویر ۳۱۴

نظرات