
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۴۷
۱
تو گر خرام کنی سرو یا صنوبر چیست
رخت چو جلوه کند آفتاب خاور چیست
۲
چو می خوری شود از رشک غنچه را لب خشک
ز عارضت چو عرق سر زند گل تر چیست
۳
مه جمال تو از حسن یوسفش چه کمی است
بحسن ازوست فزون حسن از بن فزونتر چیست
۴
جدا مشو که هلاکی که خلق ازو ترسد
همین جدایی جان از تن است دیگر چیست
۵
زبسکه مست شوم از نظاره رویت
زبیخودی نشناسم که در برابر چیست
۶
سرم که با رخ چون زر شدست چاک به غم
اگر قبول تو دستم دهد سرو زر چیست
۷
هوا پرستی اهلی در بن سرست گناه
بجز حبیب که داند که حال افسر چیست
نظرات