اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۵۳

۱

مصر شرف از حسن ادب یوسف جان یافت

دولت بعبث جان برادر نتوان یافت

۲

داریم گمانی که ترا هست دهان لیک

کس گنج یقین را نتواند بگمان یافت

۳

آنی که تو داری بصفت راست نیاید

آن مست می تست که کیفیت آن یافت

۴

آن زخم جفا خورد شکاریم که از ما

بی خون جگر کس نتوانست نشان یافت

۵

دشنام ترا قدر دعا گوی تو داند

کز تلخی دشنام تو شیرینی جان یافت

۶

یکدم بوصال تو امانم ندهد هجر

هرگز نتواند کسی از مرگ امان یافت

۷

آیینه اسکندر و جام جم اگر هست

اینست که اهلی ز کف پیر مغان یافت

تصاویر و صوت

نظرات