
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۵۴
۱
عاشقم بر آن بت و دل خون که از اندیشه است
کز پس هفتاد سالم بتپرستی پیشه است
۲
از دل پرخون مستان ای پری غافل مشو
کاین حریفان را به جای باده خون در شیشه است
۳
دوستان، مهر چنین سروی ز دل چون برکنم
کاین نهال فتنه را در جان من صد ریشه است
۴
ساز عشق از خسرو آمد سوز عشق از کوهکن
کوهکن را نغمه عشرت صدای تیشه است
۵
از تو ما را کی بود اندیشه بوس و کنار
فکر پابوس تو ما را غایت اندیشه است
۶
کی رقیب سگصفت جا در سر کویش کند
او چه سگ باشد که اهلی شیر این سربیشه است
نظرات