اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۵۵

۱

ز بس کز سست پیوندی گهش صلحست و گه جنگ است

مرا از قطع وصل او گره‌ها در دل تنگ است

۲

نمی گویند یاران شکر وصلش وه چه میدانند

من محروم میدانم که ایشان را چه در جنگ است

۳

چو لعل از حسرت آن لب دلم شد غرق خون آخر

کسی تا کی خورد حسرت دل آدم نه از سنگ است

۴

حریفان جمله محرم در حریم کعبه وصلش

من وامانده محرومم که پای آرزو لنگ است

۵

دل روشن طلب اهلی حدیث خلق کوته کن

به جام جم چه حاجت هر کرا آیینه بی‌زنگ است

تصاویر و صوت

نظرات