اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۵۶

۱

سوخت صدجان سرو من تا حسن او بالا گرفت

برق حسن او نگویی بر من تنها گرفت

۲

توسن عشق است تندودست تدبیرست سست

عقل نتواند عنان بر عاشق شیدا گرفت

۳

تازه شد بر ما جنون از خط نوخیزت ولی

عاشق دیوانه را از نورگ سودا گرفت

۴

شد دل دیوانه در چاه زنخدانت اسیر

یوسف اندر چه فتاد و کار او بالا گرفت

۵

ساقیا می ده که ما هم مست و هم دیوانه ایم

محتسب بر ما چه گیرد کی بود بر ما گرفت

۶

اهلی از جان درگذر تا کوی او منزل کنی

ای خوش آن کز جان گذشت و کوی جانان جا گرفت

تصاویر و صوت

نظرات