
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۶
۱
سجده بت گرچه باشد نامسلمانی مرا
چون کنم چون این نوشت ایزد به پیشانی مرا
۲
تا کی این دزدیده دیدن پرده بردارم زپیش
از تو حال خود چه پوشم زانکه میدانی مرا
۳
با وجود این جفا امیدوارم زانکه تو
هم نگاهی می کنی گاهی به پنهانی مرا
۴
قصه جان خراب من چه می پرسی زمن
حال جانم هم تو به دانی که در جانی مرا
۵
من که در آتش چو شمع افتاده ام از شوق تو
کی نشینم تا به پیش خویش بنشانی مرا
۶
خانه ام گر شد خراب از غم دلم باری خوش است
گنج دل معمور شد زین خانه ویرانی مرا
۷
این چنین کز غم چو خاک ره پریشان کردیم
گرد باد آرد مگر جمع از پریشانی مرا
۸
دولت درویش ام اهلی بسلطانی رساند
یارب این دولت که دارم باد ارزانی مرا
نظرات