
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۶۵
۱
فرهاد را ز شیرین، حرمان ز بخت شور است
گوهر بسنگ می زن، دولت نه کار زور است
۲
چون باد تند مگذر، ای شهسوار کاینجا
افتاده صد سلیمان، در خاک ره چو مور است
۳
گر در تنور سینه آتش زند زبانه
در دیده این چه طوفان در سینه این چه شور است
۴
ای نوغزال مشکین جز صید دل چه حاصل
در وادیی که بینی بهرام صید گور است
۵
ای مدعی که کردی قصد هلاک اهلی
او مرده و تو زنده حیف از اجل که کور است
تصاویر و صوت

نظرات