
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۶۹
۱
کاسه چشم من از شوق گل رخسار دوست
لاله رنک از خون دل گشت و سیاهی داغ اوست
۲
از دل لیلی چو بیرون نیست مجنون یک نفس
طعنه بر مجنون مزن با خویش اگر در گفتگوست
۳
آرزوی خرمی هرگز نگنجد در دلم
در دل تنگی که من دارم چه جای آرزوست
۴
صد هزاران داغ پنهان است بر جانم زهجر
بی جمالش دود داغی بر تنم هر تار موست
۵
بسکه چون نار مزیده خورده یی خون مرا
غیر مشتی استخوان چیزی ندارم زیر پوست
۶
گه فلک می گردد ای اهلی به کینم گه بمهر
نی بدشمن میتوان اورا گرفتن نی بدوست
تصاویر و صوت

نظرات