
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۷۸
۱
شمع را پیش رخت اشک نیاز اینهمه چیست
گرنه سر گرم تو شد سوز و نیاز اینهمه چیست
۲
صد کنار از غم سرد تو پر آب است ز اشک
بکناری بنشین شوخی و ناز اینهمه چیست
۳
گر بمحراب حقیقت بود ابروی بتان
سجده اهل حقیقت به مجاز اینهمه چیست
۴
ای خضر گر نشوی کشته آن آب حیات
خود بگو خاصیت عمر دراز اینهمه چیست
۵
ماچو در پای تو نقد دو جهان یافته ایم
چشم شوخ تو بما شعبد باز اینهمه چیست
۶
اهلی،آن عهد شکن گرنه پشیمان زوفاست
خشم و نازش بمن غمزده باز اینهمه چیست
نظرات