
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۸۰
۱
کسی زکعبه کوی تو نامراد نرفت
که حلقه بر در این خانه زد؟ که شاد نرفت
۲
به خاک پای تو کز خاک درگهت دل ما
بسنگ تفرقه چون مرغ خانه زاد نرفت
۳
بجان دوست که هرچند مهر ورزیدم
جفا زخاطر این چرخ کج نهاد نرفت
۴
بتخت بخت مکن تکیه گر سلیمانی
کدام تخت که آخر چو گل بباد نرفت
۵
رهین منت پیر مغان بود اهلی
که حق خدمت او هرگزش زیاد نرفت
نظرات