اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۸۳

۱

هرچند که یوسف بجمال از همه بیش است

حسن نمکین تو بلای دل ریش است

۲

چون گل همه تن آب حیاتی تو ولیکن

چون خار دل آزار رقیبت همه نیش است

۳

در دوستی مدعیان نیست جز آزار

هر کو ببدان دوست شود دشمن خویشست

۴

دشمن ببرادر صفتی دوست نگردد

یوسف نگر ای مه که چه آزرده خویش است

۵

مارا چه غم از مهر تو گر کم شد اگر بیش

کوته نظران را نظر اندر کم و بیش است

۶

کام دلم ایکافر بدکیش کرم کن

آخر چو ترا مهر و وفا در همه کیش است

۷

در کوی تو اهلی چه بود از همه واپس

زیرا که بجانبازی و مهر از همه پیش است

تصاویر و صوت

نظرات