
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۸۵
۱
خندید گل و غنچه شکفت و چمن آراست
آن غنچه پژمرده که نشکفت دل ماست
۲
با خار غمم خار گل ای مرغ چمن چیست
کاین خار من اندر جگر و خار تو در پاست
۳
از کوی حبیبم سوی گلزار مخوانید
گلزار من آنجاست که دلدار من آنجاست
۴
گلگشت چمن بر دل آزاده بود خوش
مرغان چمن را بگل و سرو چه پرواست
۵
اهلی چو توان در قدم یار سر افکند
فرصت شمر اکنون که سرانجام نه پیداست
نظرات