اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۹۲

۱

مرا که جان پی قربان شدن بود پیشت

تو خواهی ام کش و خواهی رقیب بد کیشت

۲

ترا بشاهی حسن آن بزرگی از بختست

که آفتاب کم از ذره یی بود پیشت

۳

جراحت دل من تازه تر شد از نمکت

اگر چه گرم کنی مرهم دل ریشت

۴

ز مومیایی شمع وصال رحمی کن

به دلشکستگی عاشقان درویشت

۵

به ذوق مستی عشق آن زمان رسی ای دل

که طعم نوش دهد نشتر بد اندیشت

۶

بدان دو آهوی مجنون شکار او اهلی

مکن نگاه که بیگانه سازد از خویشت

تصاویر و صوت

نظرات