اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۹۳

۱

ای سرو روان خاک شوم در ته پایت

جان من و جان همه عالم به فدایت

۲

در خلوت دل شو که چه جای دگران است

بالله که جان هم نتوان دید به جایت

۳

در حشر قیامت بود آن دم که شهیدان

خیزند و سراسیمه درافتند به پایت

۴

گر کشته شوم بهر تو یکبار بکو حیف

تا زنده شوم از نفس روح فزایت

۵

بسیار زند بر سر خود سنگ ندامت

آن کو دل و دین باخت به امید وفایت

۶

جایی که زلیخا نکند ناله ز یوسف

زن بهتر از آن مرد که نالد ز جفایت

۷

اهلی، به گدایی ز تو خرسند شد اما

شاهنشه حسنی چه غم از حال گدایت

تصاویر و صوت

نظرات