
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۹۵
۱
کور شد از غم رقیب کان پری از بام ماست
کوری چشم رقیب روشنی چشم ماست
۲
از همه عالم بود منزل من کوی دوست
منزل ازین خوبتر در همه عالم کجاست
۳
بیهده تا کی زنم دست بسر از غمش
دست من از کار شد نوبت دست دعاست
۴
یار طبیب دل است گر ز جفا سوخت دل
دست چو برهم نهد مرهم داغ جفاست
۵
خاک رهی کش بود نقش قدمهای او
قبله اهل وفا کعبه اهل صفاست
۶
لاله صفت کام ماست داغ جفا از حبیب
چشم و دل بوالهوس بر گل باغ وفاست
۷
کوهکن از هجریار گر کند افغان رواست
کوه بنالد ز هجر، هجر بلای خداست
۸
از آن شاه حسن پادشه وقت شد
ظل همایون دوست سایه فر هماست
نظرات