
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۹۷
۱
در دل و جان از آن مژه قصد تو راه کردن است
کشت مرا نگاه تو این چه نگاه کردن است
۲
طاعت من همین بود کز تو بقبله بنگرم
زانکه نظر بغیر تو عین گناه کردن است
۳
گرنه بعشق زنده شد عمر حضر چه فایده
بی رخ دوست زندگی عمر تباه کردن است
۴
هست به آه و ناله خوش خاطر دردمند عشق
حاصل درد عشق هم ناله و آه کردن است
۵
چند چو اهلی از غمت مشق جنون کنم به شعر
ترک کنم که بیش ازین نامه سیاه کردن است
تصاویر و صوت

نظرات