اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۲۰۱

۱

کسی کش بوی آن گل در دماغ است

ز گلزار بهشت او را فراغ است

۲

مگر آن گل به بستان شد که لاله

ز شرم عارضش در کنج باغ است

۳

چرا روشن نباشد بزم مستان

که شمع روی یار اینجا چراغ است

۴

ز غم باز آن گل رعنا کرا کشت؟

که غرق خون دگر منقار زاغ است

۵

به کشتن هم مگو رستم ز داغش

هنوزم در کفن صد گونه داغ است

۶

گل مقصود چون در جان اهلی است

چه سرگردان صبا در باغ و راغ است

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا اهلی شیرازی به اهتمام و تصحیح حامد ربانی ۱۳۴۴ - تصویر ۱۴۸

نظرات