اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۲۰۲

۱

عمرم همه با صوت نی و چنگ بسر رفت

وز سیلی عشق آنهمه از گوش بدر رفت

۲

من سوختم از عشق و ترا هیچ خبر نیست

وز ناله من در همه آفاق خبر رفت

۳

این سیل سرشک آخرم از ضعف چنان کرد

کز دیده یکی قطره بصد خون جگر رفت

۴

هش دار که بس مرغ جگر سوخته از آه

افروخت چراغ گل و بر باد سحر رفت

۵

بر گریه اهلی چه زند خنده که مسکین

دیگ دلش از آتش شوق تو بسر رفت

تصاویر و صوت

نظرات