
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۰۷
۱
از عالم جان آنچه بما فیض رسان است
حسن خوش و آواز خوش خوش نفسان است
۲
صید دل من زاهد و صوفی نتوانند
سیمرغ من آزاده ز دام مگسان است
۳
بیدرد که از زخم محبت نشد آگه
درد دل عشاق چه داند که چه سان است
۴
عاشق طلبش چاشنی غم بود از دوست
گر وصل هوس میکند از بوالهوسان است
۵
در کوی خرد هیچکسان منکر عشقند
صد شکر که اهلی نه از آن هیچکسان است
نظرات