اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۲۱۱

۱

نوروز من از طلعت چون ماه تو عید است

نوروز بدین طلعت فیروز که دیدست؟

۲

پیش آر قدح ساقی و بردار سر خم

بگشای در عیش که دست تو کلید است

۳

در صید گه عشق به فتراک ببندتد

هر صید که در خون دل خود نطپیدست

۴

باشد که تو خود رحم کنی ور نه جهانی

سودای تو پختند و بجایی نرسیدست

۵

چون غنچه دلم فاش کند روز قیامت

زان جامه که پوشیده ز دست تو دریدست

۶

فرهاد که جان داد به تلخی پی شیرین

یک ذره ازین چاشنی ما نچشیده است

۷

تنها نکشد داغ ملامت دل اهلی

کس نیست که از عشق تو داغی نکشیده است

تصاویر و صوت

نظرات