
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۱۲
۱
ز گریه دل پر و لب همچو غنچه خندان است
چو گل شکفته ام از گریه خنده ام زان است
۲
بجز شکستگی عشق تندرستی نیست
بیا که تجربه کردیم و درد درمان است
۳
بهر خمی ز دو زلف تو عالمی دلهاست
دو عالم است پریشان گر او پریشان است
۴
ز باد فتنه غبار بلاست در ره خلق
خوشا سری که بفکر تو در گریبان است
۵
نهفته باش ز مردم که خلق دیو رهند
فرشته اوست که در چشم خلق پنهان است
۶
گذشت از سر عالم چو ناله اهلی
هنوز دوست غبار غمش بدامان است
تصاویر و صوت

نظرات