
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۱۳
۱
گر کوه تحمل کسی از بار ستم نیست
در عشق تو ثابت قدم آن سست قدم نیست
۲
پیشت فلک از بار غمت خم شده چون ماست
در دور تو آزاده کس از بار ستم نیست
۳
پیش تو وجود و عدم ما چه تفاوت
در کوی بتان نیست وجودی که عدم نیست
۴
پروانه اگر سوخت بر او شمع بگرید
آن شمع نگاهش بمن سوخته هم نیست
۵
جان بنده ساقی که دهد می بتواضع
در مشرب ما هیچ به از خلق و کرم نیست
۶
هر زخم غمی مرهم لطفی ز پی اوست
دل بد مکن از زهر غم یار که غم نیست
۷
اهلی بجز این کز تو بشد پای بزنجیر
هیچش دگر از دولت سودای تو کم نیست
نظرات